مرغِ بوتیمار
گرامی میهنمای خاکایران نمادِ هستی و مهدِ دلیران
هزاران یادگار از روزگاران بهیادت مانده از آموزگاران
هنوز آن برق چشم شهریاران بپیچد در دل دشت و بیابان
هنوز آن گامِ سربازانِ جانباز خروش رادمردانِ سرافراز
بهگوش آید ز ابر و باد و باران ز تندرهای قلب کوهساران
همیآید به گوشماین نداها توان بخشد به جانم این صداها
گرامی میهنم پاینده مانی هماره بر جهان تابنده مانی
تو دریایی ز فرّ و دانش و داد برآید خور از این دریایآزاد
بپیماید ره گردون به صد ناز ز مهر او درد جان دو صد راز
بیفتد پرتواش گرم و دلافروز بر این دریای ژرف و هستیآموز
کرانه تا کرانه روشنیبخش فروغ مهر «ایران» اینچنین پخش
شود از فرّ «هُرْمزدِ» یگانه بههر سو مهر جاویدان روانه
منم در ساحل و ماتم گرفته وجودم را سراسر غم گرفته
تو ایرانی و دریایی پر از جوش منمآن مرغ بوتیمار خاموش
به چشمم ناید از مهرت دمی خواب که میترسم ز دریا کم شود آب
کهآن فر و شکوهت تیره گردد و چشمانم از اینغم خیره گردد
مهینبانو ترکماناسدی
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : سروده هاي ملي,
موضوع :
سروده هاي ملي , ,